سلام علیکم. راجع به سوالی که آخر مجلس قبل پرسیدم، فکر کردی؟
چی؟... یادت نمیآید سوال چه بود؟! دست شما درد نکند! پس خیال کردی ما برای پر کردن اوقات فراغت این مطالب را اینجا مینویسیم و میخواهیم الکی وقت خودمان و شما را بگیریم؟! این همه بین مجلس ششم و هفتم وقت دادیم که بیایی و مطلب را چند بار بخوانی بلکه این دفعه سر جلسه آماده و قبراق باشی و اولین نفر دستت را بلند کنی و جواب سوالمان را بدهی. حالا چون دفعه اولت بود، زیاد سخت نمیگیریم و نمیگوییم که برو یک بار دیگر مجلس قبل را بخوان. همین جا یک یادآوری میکنیم. (فقط نگویی که چقدر مطلبت طولانی شد، نصفش یادآوری مجلس قبل است.)
ببین دفعه پیش با هم دربارهی یک سنت الهی صحبت کردیم یعنی سنت امتحان. اگر میخواهی معنای "سنت الهی" را بدانی به زبان خودمانی میگویم یعنی قوانینی که خدا در زمین قرار داده، این قوانین مثل قوانینی نیست که آدمها برای شهر و کشور و اجتماعات خودشان قرار میدهند که هر زمان بخواهند میتوانند آن قوانین را تغییر بدهند، قوانین خدا ثابت است و هیچ کس نمیتواند از زیرشان در برود. قرآن هم کتاب قانون خداست و تمام این سنتها را میتوانی در آن پیدا کنی البته به شرط دقت و تدبر در قرآن.
امتحان هم یک سنت الهی است که خدا قرار داده تا انسانها را خالص کند و آنهایی را که میخواهند بندگان ناب و درجه یک او باشند از سایرین جدا کند و گفتیم که هر چه انسان در امتحانات موفقتر عمل کند، خدا هم او را به کلاس بالاتر میبرد و امتحانات سختتری را پیش پایش قرار میدهد تا دست آخر تنها آن دانه درشتها در غربال خدا باقی بمانند. اینجا بود که پرسیدم که آیا دلت میخواهد از آن دانه درشتها باشی؟ یعنی از آن بندگان ناب و خالص و درجه یک خداوند؟ اگر میخواهی بمان و بخوان وگرنه حرفهای بعدیمان به دردت نمیخورد. پس تکلیفات را با خودت یک سره کن، هر وقت تصمیم گرفتی، من هم ادامه میدهم، فعلاً همین جا منتظر میمانم.
.....
چه شد؟ تصمیمات را گرفتی؟ خب، خدا را شکر. میدانستم که تصمیم درستی میگیری.
گفتم سنت امتحان، هم دل خودم لرزید و هم دل تو. آخر امتحان مساوی است با اضطراب. به خصوص در این فصل که اگر دانشجو یا دانشآموز باشی از هرچه کلمه امتحان است، حالت به هم میخورد. حالا دلت میخواهد از این گرداب امتحانات دنیا جان سالم به در ببری؟ دلت میخواهد در همین دنیا سند بهشت را به دستت بدهند؟ شاید هم دلت میخواهد امضای رضایت امام زمانت را بر روی صفحه جانت ببینی و خیالت راحت شود؟ چند نفر را میشناسی که زمانی آدمهای خوبی بودند و همه به عنوان افراد متدین و مذهبی و با خدا میشناختندشان ولی به یک باره در یک امتحان الهی رفوزه شدند و دیگر از دین و ایمان برگشتند. داستان عمر سعد را که میدانی که برای خودش یک پا عالم دینی بود یا شمر که در جنگ صفین در لشکر امام علی(علیهالسلام) شمشیر میزد. این داستانها تو را نمیترساند که نکند ما هم یک روز از راه دین برگردیم؟ دلت نمیخواهد عاقبت به خیر شوی؟ (یک وقت کانال را عوض نکنی، اشتباه نکن، اینها پیامهای بازرگانی نیست.) یک مژده برایت دارم. میخواهم یک راه 100 درصد تضمینی نشانت بدهم، به ضمانت شخص رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) و چه کسی مطمئنتر از پیامبر میشناسی که هرگز زیر قولش نخواهد زد. حتماً شنیدهای که پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) درباره امام حسین(علیهالسلام) فرمودهاند: "او چراغ هدایت و کشتی نجات است."[1] کمی راجع به این سخن پیامبر فکر کن. قضیه کشتی نوح(علیهالسلام) را که میدانی. هر کس بر این کشتی سوار شد، نجات پیدا کرد و هر کس که جا ماند به عذاب خدا از بین رفت. اهل بیت پیامبر هم مثل کشتی نوح(علیهالسلام) هستند.[2]
اینها را که گفتم گوشه ذهنت نگه دار، بیا برویم یک جای دیگر. اواخر سال 60 هجری، یادت میآید داستان تاریخیمان تا کجا پیش رفته بود؟ تا آنجا که امام(علیهالسلام) تصمیم گرفتند به دعوت کوفیان به سمت آن شهر حرکت کنند. نامه مسلم هم رسیده و خبر از بیعت 18 هزار نفر را داده بود.
حال امام(علیهالسلام) بر در دروازه مکه است. کشتی نوح آماده حرکت است و تو شنیدهای که گفتهاند: "هر روز عاشوراست و هر زمین کربلا"، بانگ الرحیل این کاروان در تمام طول تاریخ طنینانداز است. یعنی امروز هم اگر بخواهی میتوانی با کاروان امام(علیهالسلام) همراه شوی و باید بشوی چون راهی به جز این برای نجات وجود ندارد، راهی که پیامبر ضمانتنامهاش را امضا کردهاند. بار و بندیلات را بردار که میخواهیم حرکت کنیم.
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله/ هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله (این قسمت را با نوای آهنگران بخوان.)
امام در این زمان میایستند و خطبهی کوتاهی را میخوانند که توشهی سفر هر کس است که میخواهد با این قافله همراه شود. میخواهی بدانی آن خطبه چیست؟
پس تا مجلس بعدی.
[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص 60
[2] "إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَیْتِی فِی أُمَّتِی کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ فِی قَوْمِهِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَکَهَا غَرِق"- الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص 157