سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تقریرات درسی من

غایت بعثت

1) حدود دو هفته پیش برای مصاحبه رفته بودم به...-اسمش را نگویم بهتر است یک وقت می­بینند قبولم نمی­کنند هر چند بعید می­دانم چیزی از شبکه جهانی بدانند، در هر حال ما که دنبال دردسر نیستیم- فقط همین را بگویم که یکی از مراکز مهم و پایه­ای در زمینه مطالعات اسلامی است. یکی از سؤالات درباره میزان ارتباط من با قرآن کریم بود و زیر سؤال چند گزینه قرار داده بودند: حفظ کل، حفظ چند جزء، روخوانی ساده. یعنی حضرات مسؤولین این مرکز اسلامی درجات ارتباط با قرآن را در همین سه-چهار سطح می­دانند. حکماً تدبر در قرآن و مطالعه تفاسیر و... برای خلق الله حرام است.

 

2) شنیده­ام شاگردان علامه(ره) اصرار داشتند که ایشان بیایند و شرح فصوص ابن عربی را بگویند. بعد از مدتی علامه پذیرفتند. آمدند در جلسه، قرآن را باز کرده و تفسیر المیزان را شروع کردند. یعنی که قرآن را رها کرده­ دنبال چه می­روید. فأین تذهبون؟

 

3) از دیروز فکری شدیم که روز مبعث کجا برویم که هم جشنی باشد و هم سخنرانی مفیدی که این روز را به غفلت نگذرانیم و متأسفانه چون در این شهر هیچ کجا را نمی شناسیم، راه به جایی نبردیم. ولی خدا را شکر به برکت رسانه ملی سخنرانی روز مبعثمان هم جفت و جور شد. صبح در خلال صبحانه زدیم شبکه قرآن. سخنرانی امام(ره) در روز مبعث یکی از سالها در جمع مردم آذربایجان.

 

4) "غایت بعثت همان است که خداى تبارک و تعالى در سوره «جمعه» فرموده است: هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. غایت بعثت این­هایى است که در این آیه شریفه ذکر مى‏فرماید؛ مى‏فرماید که خداى تبارک و تعالى آن خدایى است که مبعوث کرده است در بین شما از خود شما یک رسولى، یک فرستاده‏اى و این فرستاده این چند امر را از طرف خدا باید انجام بدهد: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ آیات خدا را بر مردم قرائت کند. قرآن آیات الهى است و انگیزه بعثت آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیه عظیم الهى است. ... انگیزه نزول این کتاب مقدس و انگیزه بعثت نبى اکرم براى این است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فکرى خودشان استفاده کنند. مع الأسف، نتوانستیم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته‏اند علماى اسلام آن طورى که باید استفاده از این کتاب مقدس بشود، استفاده کنند. باید همگان افکار خودشان را به کار بیندازند و مغزهاى خودشان را متوجه کنند به این کتاب بزرگ، تا اینکه این کتاب بزرگ را به طورى که هست و به طورى که ما مى‏توانیم از او استفاده کنیم همه استفاده کنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر کس به مقدار استعداد خود پس یک انگیزه از بعثت این است که قرآن که در غیب بوده است و به صورتهاى غیبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غیب الغیوب بوده است، به وسیله این موجود عظیمى که به واسطه مجاهدات بسیار و به واسطه بودن او بر فطرت حقیقى و فطرت توحیدى و همه مسائلى که هست، رابطه دارد با غیب، به واسطه رابطه‏اى که با غیب دارد، این کتاب مقدس را از مرتبه غیب متنزل کرده است و بلکه تنزلاتى حاصل شده است و تا رسیده است به مرتبه «شهادت»، که به صورت الفاظ در آمده است و این الفاظ را ما و شما و همه مى‏توانیم بفهمیم و معانى آن را تا اندازه‏اى که مى‏توانیم ما استفاده از آن مى‏کنیم. و انگیزه بعثت، بسط این سفره [است‏] در بین بشر از زمان نزول تا آخر." (صحیفه امام، ج14، صص 386-388)


+ نوشته شده در  دوشنبه 88/4/29ساعت  5:28 عصر  توسط انار.پ  |  نظر

دو مشکل بزرگ

می گوید: "اکثر کسانی که به جایی رسیدند کسانی بودند که در زندگی با خودشان طرف بودند و نه کس دیگر."

 

این حرفش مرا به فکر فرو می برد. این که عادت کرده ام تمام کارهایم را تحت فشار و نظارت کس دیگری انجام دهم. این که یاد نگرفته ام در کارها پاسخگوی خودم باشم. این که از کودکی برای هر کار کوچکی به دنبال یک کلاس آموزشی بودم تا مرا مجبور کند به انجام تکالیف و تمرینات برای یادگیری. این که هیچ گاه به ذهنم هم نمی رسید که مثلا برای داشتن بدنی سالم، حتما لازم نیست به کلاس شنا و بسکتبال و ... بروم، می توانم هر روز به طور منظم نیم ساعت نرمش داشته باشم....

 

 این تنها مشکل من نیست. این مشکل را در بسیاری از اطرافیان می بینم، در برخی کمتر و در برخی بیشتر.  آخر ما فراموش کردیم که در زندگی باید جوابگوی خودمان باشیم و این که بهترین راه برای پیشرفت این است که مطابق با استعداد و توانایی و علاقه و مهم تر از همه هدف، برای خودمان برنامه ریزی کنیم.

 

مشکل بزرگ ما نداشتن مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه است.

 

و یک چیز دیگر که از آن هم بسیار رنج می برم، وابستگی بیش از حد به زمان و مکان است. دوست دارم یاد بگیرم که تغییر شرایط روحی و جسمی و مکانی و زمانی نباید در برنامه انسان خللی وارد سازد.

 

اگر سیره امام خمینی(ره) نبود، هرگز نمی توانستم با این شجاعت این حرف ها را بزنم. امامی که در همه احوال چه در تبعید، چه آن زمان که ایشان را در ترکیه مرتب از این شهر به آن شهر منتقل می کردند، چه آن زمان که خبر شهادت فرزندشان را دادند و خلاصه در تمام مراحل زندگی پر فراز و نشیبشان، ذره ای در برنامه علمی و عملی خود تغییر نداند، به طوری که تحریر الوسیله را در ایام تبعید در ترکیه نگاشتند و حاج احمد آقا نقل می کنند که در روزی که خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به امام دادم، ایشان مطالعه شان را قطع نکردند و همان روز 300 صفحه از کتابی را که در دست داشتند، مطالعه نموده و حتی برنامه تدریسشان هم تعطیل نشد.

 

پ.ن1:قَالَ موسی‌بن‌جعفر«ع»:   ماه رجب، ماه بزرگى است که در آن حسنات چند برابر و گناهان در آن محو مى‏شود. کسى که یک روز در ماه رجب روزه بگیرد، آتش جهنّم به اندازه یک‌صدسال از او فاصله مى‏گیرد.

پ.ن2: ویژه نامه ماه مبارک رجب


+ نوشته شده در  سه شنبه 88/4/2ساعت  5:44 عصر  توسط انار.پ  |  نظر

سردار عشق

                                          دکتر چمران

آشنایی من ودکتر به سال­ها قبل بازمی­گردد، دهه 50... نه خیلی پیش­تر از آن، دهه 40... نه خیلی قبل­ترها، پیش از آن­که به آمریکا برود، و حتی قبل از دانشکده فنی دانشگاه تهران و شاید پیش از دبیرستان البرز و نمره 20 یکی از معلمان که با آن­که به هیچ کس نمره بالا نمی­داد ولی گفته بود که اگر نمره­ای بالاتر از 20 نیز وجود داشت، حتماً آن نمره را به دکتر می­داد...

 

بعد از شهادتش بود که رابطه­مان نزدیک­تر شد. دقیقاً به یاد نمی­آورم کی و کجا بود که برای اولین بار به من سلام کرد با همان روی گشاده که خصوصیت بارزش است. شاید در کتاب­خانه دبیرستان روشنگر، همان سال که از بچه­ها دعوت کردند که برای کمک برویم، و به هر کس یک قفسه را اختصاص دادند که کتاب­هایش را بخواند، از میان بچه­هایِ ما هم، فقط من و طوبی رفته بودیم و من یک کتاب را انتخاب کردم و از همان­جا بود که با دکتر دوست شدم.

 

تابستانی گرم بود و من تمام وقتم را در میان صفحاتِ یک رُمان کلفت می­گذراندم، ذهن و روح و جسم­ام همه درگیر شده بود. درگیر دکتر مصطفی که از لبنان آمده بود، و جریان پاوه که وصف کردنی نیست... یا لیتنی کنت معکم...

 

از همان دوران بود که دکتر شد همه زندگی من. در تمام مراحل حساس با من بود. حتی باعث آشنایی من با برخی از بهترین دوستانم شد. کسانی که نقش­های بزرگی در زندگی­ام ایفا کردند. هر زمان به مشکلی برخورد می­کردم به یک نحو جلو می­آمد و با من سخن می­گفت. نمونه­هایش فراون است و این­جا مجال بازگویی نیست. مثلاً در زمان کنکور که مدرسه یک نفر را آورد که برای­مان درباره برنامه­ریزی تحصیلی صحبت کند و او از دکتر گفت. این یکی را که همه شاهد بودند! یا در مراحل مختلف دانشگاه که چه پر فراز و نشیب بود و حتی در مراسم... بگذریم!

 

خیال می­کنی این­ها که می­گویم یک مشت خیال­بافی و شعر است! نه عزیزم، نمی­خواهم برایت شعار دهم که "شهیدان زنده­اند، الله اکبر!"، نیازی به شعار نیست. دکتر معنای آن آیه از قرآن که شهدا را زندگانی می­خواند که "عند ربهم یرزقون"­اند، به عینه به من نشان داده است. امیدوارم تو هم یک روز به تماشای این آیه بنشینی.

 

و من در همه جا و در همه کس به دنبال او می­گشتم و دست آخر پیدایش کردم، کسی را که شبیه او بود و من در جایی او را یافتم که هیچ­گاه تصورش را نمی­کردم. تازه آن وقت بود که فهیمدم چه چیزی در دکتر وجود داشته که مرا تا این حد مجذوب ساخته است.

 

هوش سرشار؟... نه!

شاگرد اول دانشگاه بودن؟... نه!

تحصیل در دانشگاه برکلی؟...

رشته فیزیک پلاسما؟....

شرکت در دوره­های چریکی؟...

لبنان و مبارزه؟...

جنگ ایران؟...

دست نوشته­های پر از احساس؟...

خط خوش؟...

نقاشی­های زیبا؟...

 

نه، هیچ کدام از این­ها نبوده و نیست. بلکه آن روح بندگی دکتر است که باعث شده سال­ها پس از شهادتش نیز این­چنین قلب­ها را به خود جذب کند و راه­گشای کسانی باشد که سال­ها بعد از شهادتش به دنیا آمدند. این که در هر زمان و هر مرحله از زندگی، تمام تلاش خود را در جهت انجام وظیفه الهی به کار برده و تمام جسم و روح خویش را وقف خدا ساخته است، و باکی نداشته که در این راه، از زندگی بسیار مرفه خود در آمریکا دست بکشد یا همسر و چهار فرزندش را برای همیشه ترک کند تا به دنبال وظیفه ایمانی و انسانی خویش برود.

 

عرفان یعنی وظیفه شناسی و دکتر یک عارف بود به تمام معنا. 


+ نوشته شده در  یکشنبه 88/3/31ساعت  12:53 عصر  توسط انار.پ  |  نظر

نگذاریم کلام امام به فراموشی سپرده شود...

ما امروز مواجه هستیم با مشکلاتى که از خارج براى ما تهیه مى‏کنند و صادر مى‏کنند و در داخل هم بعضى عناصر وابسته به خارج، تهیه مى‏کنند و ما را در مشکلات مى‏گذارند...

 

در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً، قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمى‏توانیم اسلامى حساب کنیم. کسانى که با قانون مخالفت مى‏کنند اینها با اسلام مخالفت مى‏کنند. کسانى که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مى‏کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت مى‏کنند.

 

اگر همه اشخاصى که در کشورمان هستند و همه گروههایى که در کشور هستند و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون‏شکنیها پیش مى‏آید. اگر قانون حکومت کند در یک کشورى [اختلافى دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمده‏اند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بوده‏اند و تسلیم قانون بوده‏اند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدى بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون. قانون براى همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک دزدى را به جاى خودش بنشانند، آن دزد صدایش در مى‏آید، لکن باید به آن دزدى که مقابل قانون مى‏خواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است. اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم- خداى نکرده- دزدى کند، رسول اکرم دست او را مى‏برد، قانون است. قانون براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است، براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروهها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است. قانون براى تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان مى‏آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان مى‏آید و کسانى که مخالفتها مى‏خواهند بکنند از قانون بدشان مى‏آید، لکن قانونى که مال همه ملت است و براى تهذیب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود. نباید چنانچه یک‏قانونى بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونى نیست. قانون خوب است، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه، تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشورى باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمى کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور کشور قانون مى‏شود.

 

اگر یک جایى عمل به قانون شد و یک گروهى در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معناى دیکتاتورى است که مکرر گفته‏ام که قدم بقدم پیش مى‏رود، این همان دیکتاتورى است که به هیتلر مبدل مى‏شود انسان، این همان دیکتاتورى است که به استالین انسان را مبدل مى‏کند. اگر قانون در یک کشورى عمل نشود، کسانى که مى‏خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانى هستند که به صورت اسلامى پیش آمده‏اند یا به صورت آزادى و امثال این حرفها...

 

 اگر بنا باشد که یک جایى دادستان بخواهد روى قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معناى دیکتاتورى است. دیکتاتورى همان است که نه به مجلس سر فرود مى‏آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأیید شوراى نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همین طور به همه ارگانها. قانون معنایش این است که [همه‏] چیزها [را] به حسب قانون اسلامى، به حسب قانون کشورى که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه‏شان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که بر خلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتورى است که حالا به‏ صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهى خواهد کشید و این کشور وقتى به تباهى کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه‏اى که براى ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، و لو خودش نمى‏فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحتها را مى‏کنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامه‏ها از هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده‏ها دست بردارند، گوینده‏ها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونى ما پیدا مى‏کنیم که همان کشور اسلامى است و دیکتاتورى از این کشور بیرون مى‏رود.

 

اینکه من همیشه نصیحت مى‏کنم به آقایان و مى‏خواهم که امور روى روش صحیح عمل بشود، روى قوانین عمل بشود و تخلف مى‏شود و مع ذلک، من نصیحت مى‏کنم به آقایان، این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفى پیدا شده، یک فتورى پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایى ندارند، اینها دنبال این هستند یک دیکتاتور پیدا کنند و پاى بیرق او همه سینه بزنند، مسأله این نیست. 15 خرداد و سالروز 15 خرداد ثابت کرد که این مردم در صحنه هستند و براى اسلام هم در صحنه هستند. من تا آنجایى که بتوانم، تا آنجایى که اخلاق اسلامى اقتضا مى‏کند که همه اینها را به آرامش دعوت کنم، همه گروهها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزى که من احساس خطر براى جمهورى اسلامى بکنم، آن روزى که من احساس خطر براى اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.

 

چنانچه‏ اشخاصى در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانى در اطراف کشور سخنرانى کنند و سخنرانى آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هر کس میخواهد باشد، هر مقامى مى‏خواهد باشد، من او را به جاى خودش مى‏نشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جاى خودش مى‏نشانم.

 

و امروز اعلام مى‏کنم به اینهایى که در اطراف مى‏روند و صحبت مى‏کنند- و از قرارى که به من اطلاع دادند، این گروهکهاى فاسد هم فرصت را به دست آوردند و مى‏خواهند راهپیمایى کنند- قواى نظامى و انتظامى و پاسدارها باید به طور جد از سخنرانیهایى که این طور هستند، جلوگیرى کنند و سخنرانهایى که این طور هستند، دستگیر کنند. اگر من هم سخنرانى کردم که مخالف با دستور اسلام بود و براى ایجاد تشنج و براى گرفتار کردن ملت مسلمان ما، که خونها داده است در راه اسلام، اگر من هم این کار را بکنم، موظف شرعى هستند این ارگانهاى انتظامى و نظامى که من را بگیرند و به دادگاه بسپرند، این استثنا ندارد. گوشهاى خودتان را باز کنید، من همان طورى که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طورى که با محمد رضا عمل کرد، با اشخاصى که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصى که زاید بر صحبت، بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصى که مى‏خواهند صف آرایى بکنند در مقابل دادستانى، در مقابل مجلس، در مقابل ارگانهاى دیگر، من همان خواهم کرد که با محمد رضا [کردم‏]، امروز وسایل در دست است، و شماها منزوى خواهید شد.

 

باز من نصیحت مى‏کنم شماها را که تا دیر نشده است به جاى خودتان بنشینید و از تحریکات عناصر فاسد که در گوشهاى شما مطالبى مى‏خوانند، پرهیز کنید و آنها را از خودتان برانید. من اگر کسى با آرامش مخالفت کند با او سخت عمل خواهم کرد و این یک وظیفه شرعى است که بر عهده همه ما هست و بر عهده من هم هست.

 

... و شما هوشیار باشید که مبادا این گروهکهاى فرصت طلب به بهانه اینکه چه شده و چه شده بخواهند راهپیمایى کنند و بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را، هر کس مى‏خواهد باشد، با قلم، با زبان، با هر چه بخواهد باشد، معرفى کنند، من او را خواهم منزوى کرد. بنا بر این، من تا سر حد امکان، تا آنجایى که اسلام را در خطر نبینم و بازیهاى سیاسى نخواهد اسلام را و مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت مى‏کنم و خاضعانه از آنها مى‏خواهم که دست بردارند از این شیطنتها و اگر احساس خطر بکنم، همان طورى که با محمد رضا عمل شد با همه آن طور عمل خواهد شد. امروز بازار بستن، راهپیمایى کردن، سخنرانیهاى انحرافى کردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح خداى تبارک و تعالى که اسلام را براى ما الگو قرار داده است مى‏باشد و حرام است. بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محله‏ها بدون اینکه از طرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرّم است و قواى انتظامى و نظامى و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظف‏اند، شرعاً مکلف‏اند به تکلیف الهى که جلوگیرى از این مفسده‏ها بکنند.

 

من باز به همه این آقایانى که مى‏خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمى‏دانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام مى‏کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیارى از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جاى خود باشند و چنانچه این طور نباشد، مسأله طور دیگر خواهد شد.

(صحیفه امام    ج‏14    413-418 )


+ نوشته شده در  پنج شنبه 88/3/28ساعت  5:39 صبح  توسط انار.پ  |  نظر

این روزها وظیفه من تیمم است...

بسم الله الرحمن الرحیم

 ولی فقیه

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

خانم­ام میلاد فرخنده شما را خدمت پدر بزرگوارتان تبریک عرض می­کنم و کرکره این وبلاگ را در چنین روزی بالا می­کشم. ما را یاری کنید تا همگی در مسیری که مرضیّ شما است حرکت کنیم. خانم­ام شما هستی خود را فدای ولایت کردید، ما را نیز یاری کنید تا در تمام حرکات و سکنات­مان تابع ولایت باشیم.

 

انسان وقتی در یک مسیر حرکت می­کند، اگر تمام توجه­اش به یک نقطه باشد و تنها به هدف­اش نظر کند، مسیر را سریع­تر طی می­نماید و از راه نیز منحرف نمی­شود ولی اگر حواس­اش را به این سو و آن سو بدهد، یک­دفعه به خودش می­آید و می­بیند که راه را گم کرده و اصلاً نفهمیده که کجا و چه زمانی از راه منحرف شده است.

 

امام خمینی(ره) میراثی عظیم برای ما باقی گذاشتند، میراثی که تمام انبیاء و اولیاء الهی، هستی خود را در جهت تحقق آن، فدا کردند. این میراث، حکومت اسلامی در زیر سایه ولایت است. آن که در طی مسیر الی الله تنها به این نقطه نورانی ولایت نظر کند، هرگز از صراط مستقیم منحرف نخواهد شد که امام خود راه است و راه­بر.

 

خانم­ام ما از شما آموخته­ایم که هر گاه آب در بساط نداشتیم و وظیفه نماز نیز بر گرده­مان بود، نه تنها وظیفه از ما ساقط نمی­شود، بلکه باید دست به دامن خاک پاک شده و برای انجام عبادات تیمم کنیم.

 

خانم­ام عصر، عصر غیبت ولی نعمت است، امام آب است، زلال و پاک و پاک کننده. آیا وظیفه ما در این زمانه غیر از این است که خود را در آغوش ولی فقیه بیندازیم تا طوفان­ها و سیلاب­های آخرالزمان ما را در خود نبلعند؟ حال کدام انسان عاقل و هوشیار است که تمام هم و غم خود را عمل به فرامین رهبری قرار دهد و کلام او را چراغ راه خویش سازد.

 

"انتخابات ‌‌22خرداد، با هنرنمائی ملت ایران، نصاب تازه‌ئی در سلسله‌ی طولانی انتخاب‌های ملّی پدید آورد. مشارکت بیش‌از هشتاد درصدی مردم در پای صندوق‌ها و رأی بیست‌وچهار میلیونی به رییس‌جمهور منتخب، یک جشن واقعی است...

اینجانب با فروتنی در برابر عزم و ایمان شما مردم عزیز، این موفقیت بزرگ را به حضرت ولیّ‌الله‌الاعظم روحی‌فداه و به روح امام بزرگوار و به یکایک آحاد ملت تبریک عرض می‌کنم و همگان را به قدردانی از این لطف الهی و شکرگزاری در برابر پروردگار حکیم و علیم توصیه می‌نمایم. گمان بر این است که دشمنان بخواهند با گونه‌هائی از تحریکات بدخواهانه، شیرینی این رویداد را از کام ملت بزدایند. به همه‌ آحاد مردم و بویژه جوانان عزیز که سرزنده‌ترین نقش‌آفرینان این حادثه‌ شورانگیز بودند، توصیه می‌کنم که کاملاً هشیار باشند. همواره باید شنبه‌ پس‌از انتخابات، روز مهربانی و بردباری باشد. چه طرفداران نامزد منتخب و چه هواداران دیگر نامزدهای محترم،‌ از هرگونه رفتار و گفتار تحریک‌آمیز و بدگمانانه پرهیز کنند. رییس‌جمهور منتخب و محترم، رییس‌جمهور همه‌ ملت ایران است و همه و از جمله رقیبان دیروز باید یکپارچه از او حمایت و به او کمک کنند. بی‌شک این نیز امتحانی الهی است که موفقیت در آن خواهد توانست رحمت خداوند متعال را جلب کند....

وظیفه خود می‌دانم از همه‌ کسانی که در خلق این حادثه بزرگ نقش آفریدند صمیمانه سپاسگزاری کنم: ...از وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که با اخلاص و امانتداری کامل به وظیفه‌ خطیر خود صادقانه و سخت‌کوشانه عمل کردند..."(بخشی از پیام رهبر انقلاب درباره انتخابات ریاست جمهوری)

 

چه امتحان­هایی می­شود این امت تا ناخالصی­هایش جدا گردد و آب خالص و زلال در بسترش به جوشش درآید. خدایا به حق فاطمه زهرا(سلام­الله­علیها) مپسند که ما از خیل غربال شده­های این امت باشیم.

آمین

 

پ.ن: مردم ماوراء آن‌همه تهمت و سیاه‌نمایی، نشان دادند به دولت‌مردانی دل بسته‌اند که می‌خواهند ما را از فرهنگ ضد قدسیِ غرب عبور دهند و به اسلامی برگردانند که منجر به ولایت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» گردد. در طلیعه‌ی میلاد با سعادت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها»، این‌همه بصیرت مبارک‌باد.


+ نوشته شده در  دوشنبه 88/3/25ساعت  5:47 صبح  توسط انار.پ  |  نظر